داعش زندگی خودت نباش!
شاید اینقدر که گمان میکنیم مصون از خشونت نباشیم. مارینا آبراموویچ یک هنرمند صربستانی است که در اجرای «ریتم صفر» خود این مسئله را به چالش کشیده است. او اعلام کرده بود که طی اجرایی ۶ ساعته کاملا بیحرکت و بدون هر گونه واکنش میایستد و در این مدت شرکتکنندگان اجازه دارند هر کاری میخواهند با او بکنند و از وسایلی که روی میز گذاشته شده بود استفاده کنند. روی میز هم وسایلی مانند پر، گل و آب بود و هم ابزار شکنجه مانند چاقو، تیغ، زنجیر و حتی یک اسلحهی پُر! در ابتدای کار همه رودربایستی داشتند. گلها را به او وصل میکردند یا قلقلکش میدادند کمی بعد او را بلند کردند و جایش را تغییر دادند. کمکم زنجیرها را بکار گرفتند، به او آب پاشیدند و وقتی دیدند واکنشی نشان نمیدهد رفتارها حالت تهاجمی گرفت. رفتار مردم رفته رفته، خشن و خشنتر شده بود. مثلا گردنش را با تیغ ریش تراش خراش انداختند و خار گلها را روی پوست شکمش کشیدند. یک نفر تفنگ را به دستش داد و دستش را تا بالای گیجگاهش برد. یک نفر دیگر آمد تفنگ را گرفت و از پنجره به بیرون پرت کرد. انسان اگر شرایط مناسب باشد، به سرعت و به آسانی آن روی خشن خود را نشان میدهد.
افراطیگری هم شبیه خشونت، زیر گوشمان وز وز میکند؛ اینقدر نزدیک. خود من، چند بار تلاش کردهام با مغلطه و سفسطه و بلند کردن صدا و جار و جنجال راه انداختن حرفم را به کرسی بنشانم و کسی را مجبور کنم مثل من فکر کند؟ چند بار متعصبانه حرف غلطم را تکرار کردهام، مرغم یک پا داشته و به هیچ انتقادی اجازه ندادهام حتی چند لحظه ذهنم را درگیر کند و بلند بلند گفتهام: مگر ممکن است من اشتباه فکر کنم؟ چند بار توی قضاوتهای روزانه درمورد اطرافیان آنها را تکفیر کردم، یعنی فقط و فقط آن چیزی که را که خودم معتقدم درست مطلق فرض کردهام و تمام پایین و بالا و زیر و بم اعتقادات اطرافیانم را زیر سوال بردهام؟ چند بار کسی را به خاطر نوع اعتقادات و تفکرش مسخره کردهام؟ این ها افراطی گری عقیدتی نیست؟!
میدانید چه میخواهم بگویم؟ داعش زندگی خودمان نباشیم!
زهرا مولوی/ پزشکی ترم 5