با هم بنویسیم
نیک که بنگری خواهی دید وسعت کلامش را، که چه با عظمت از عظمت آسمان می گوید، که این نه آن است. و چون نیکوتر نظر کنی قدرت بی اندازه اش را در خاک و آب یابی، که آب است پیوند آسمان و زمین. همان گورا آبی که چون یک بار، تنها یک بار از آن بنوشی، آسمان را زیر انگشتانت لمس کنی، و حال بره گکان در پی این پرواز خاکی از آن می نوشند.
آبی که می آید از نقطه ای که در همین نزدیکی ها آن را گم کرده ایم. آبی که چون از آسمان فرو ریزد بوی گل نمور وجودت را سرشار کند... و درختان، آنان که شاید در طلب تقدم بر رسیدن به آب بی صبرانه در صفوف منظم سر بلند کرده اند و ایستاده، درختانی که تا دور دست ها، تا آن جا که چشم کار می کند، بلندند. لیک، در پس هر اندیشه ندانستم چون است که پایبند به خاکند و رو به آسمان؟ شاید آن ها در یافته اند که برای رسیدن به آسمان باید مبدا پیوند را به خاطر سپرد. و من، و تو، و مردی که چه نیکو صبور است بر آب خوردن گوسفندان و شاید عکس آسمان، درختان و گل خشک را در آب به نظاره نشسته است، که آب است پیوند آسمان و زمین.
"محبوبه شریعتی"
نشانی: sabu.1393@gmail.com